آرزوی کودکی
اولی: تا به حال به هیچ کدام از آرزوهای دوران کودکی ات رسیده ای؟
دومی: بله، وقتی بچه بودم و مادرم موهایم را شانه می کرد، آرزو داشتم کچل بشوم!
اسب
اسب کشاورزی را دزد برده بود. یکی گفت: «تقصیر خودت بود که اسب را خوب نبستی.»
دیگری گفت: «تقصیر پسرت بود که در طویله را باز گذاشته بود.»
کشاورز گفت: «همه تقصیرها از ماست. دزد بیچاره هیچ گناهی ندارد!»
پوست موز
یک نفر پوست موزی روی زمین می بیند و می گوید: «ای وای! باز هم باید بیفتیم!»
آرزوها
یک روز به یک نفر می گویند: «سه تا آرزو کن.»
- اول یک ماشین پژو ??? پیدا کنم؛ بعد یک ??? دیگر پیدا کنم؛ سومین آرزویم هم این است که یک ??? پیدا کنم.
- چرا هر سه تا آرزویت یکی بود؟
- برای این که این سه تا را بفروشم و یک ماکسیما بخرم.
امتحان تاریخ
معلم تاریخ: آهای! تو که با آن قد بلندت ته کلاس ایستاده ای و بر و بر من را نگاه می کنی، بگو اسکندر مقدونی که بود.
- نمی دانم.
- چه کسی ناصر الدین شاه را کشت؟
- نمی دانم.
- پس با این وضع چطور می خواهی امتحان تاریخ بدهی؟
- من که نمی خواهم امتحان بدهم. آمده ام بخاری کلاس را تعمیر کنم.
Statistics | Atom | RSS 2.0 | RSD | E-Mail | Advertise
Copyright © 2005-2011 AsanDownload™ Design: Mahdi Hosting : BlogFa
تمامی حقوق مطالب، تصاویر و طرح قالب برای آسان دانلود محفوظ است، نقل و استفاده از آنها در سایت ها و نشریات تنها با ذکر منبع مجاز میباشد